مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,سکوت در تراکتوس،دکتر سروش دباغ, تفسیر , شعر

سکوت در تراکتوس،دکتر سروش دباغ
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : شنبه 8 مهر 1396
نظرات

"سکوت در تراکتوس"


✅تئوری معناداری- ویتگنشتاین در تراکتاتوس ملاک و محکی برای معناداری و چگونگی تکوّن معنا ارائه میکند. مطابق با این مـعیار ، حد و مرز مشخص و قاطعی میان امور معنادار و بی معنا میتوان ترسیم کرد. جهان متکشل از امور واقع است که از انواع نِسَب اشیاء با یکدیگر در جهان خارج خبر میدهند. بعنوان مثال در جهان پیرامون با چنین اموری مواجه میشویم « کتاب روی میز واقع میشود و یا درختی در کنار گل قرار میگیرد » کاربر زبان میتواند متناظر با امور واقع در عالم خارج ، واژگان مختلف را بکار گیرد و گزاره هایی چند بسازد.

 اگر گزاره های ساخته شده ناظر به موقعیت ممکنی در عالم خارج باشند ، به نحویکه بتوان آنرا در فضای منطقی ، نمایش داد ، گزاره ساخته شده واجد معناست. ویتگنشتاین برای ایضاح مُراد خویش درباره حدود و ثغور معنا از تصویر و عمل تصویرسازی ( Depiction) مدد میگیرد. بنابر آموزه های تراکتاتوس ، مطابق با فهم متعارف ، معنای یک تصویر و منظره نقاشی شده (بعنوان مثال تصویر قایقی که گرفتار دریای متلاطم شده است) به نحو مستقیم و غیر استنتاجی درک میشود ، بطوریکه ما برای فهم معنای آن حاجتی به مراجعه به تصاویر دیگر نداریم ، چرا که در غیر اینصورت با تسلسلی بی پایان مواجه خواهیم شد و هیچگاه معنای یک تصویر را در نخواهیم یافت. در واقع مولفه های متعدد یک تصویر به نحوی مشخص با یکدیگر ترکیب میشوند و بر اثر این تعامل و تالیف ، مخاطب تصویر ، معنایی را در آن می بیند . به همین ترتیب مولفه های مختلف یک گزاره نیز با یکدیگر ترکیب میشوند و کاربران زبانی که مخاطب این گزاره هستند ، به همان نحویکه معنای یک تصویر را در می یابند ، معنای گزاره ای مولَّف از مولفه های مختلف را در می یابند ، مشروط بر اینکه گزاره مذکور ناظر به وضعیت ممکنی ( Possible states of affairs) در عالم خارج باشد . بسیاری از مولفه های گزاره های معنادار نظیر کتاب ، در ، درخت و غیره مدلولها و مصادیقی در عالم خارج دارند ، اما معنای گزاره ای که از تالیف این مولفه ها ساخته میشود ، امری درون گزاره ای است و آنرا نباید بیرون از آن جست . معنای این سخن این نیست که تمامی مولفه های گزاره های معنادار ، در عالم خارج مدول دارند بعنوان مثال در گزاره معنادار « کتاب روی میز است » ؛ روی چیزی بودن ، مدولی در عالم خارج ندارد . بنابراین اگر کل گزاره ناظر به وضعیت ممکنی در عالم خارج بود ؛ واجد تصویر خواهد بود و معنادار ، نه اینکه لزوماً تک تک مولفه های یک گزاره در عالم خارج مدلولی داشته باشند . در همین راستا ، ویتگنشتاین مفاهیمی نظیر مفهوم عدد را مفهوم صوری ( formal concept) مینامند

✅در مقابل مفاهیم واقعی ای نظیر درخت ، در ، مفاهیمی هستند که میتوان آنها را در زبان طبیعی بکار گرفت و با آنها جملات معنادار ساخت ، هرچند این مفاهیم ، مدلولی در عالم خارج ندارند. در واقع چون تکون معناداری دائر مدار وجود تصویر است و تصویر به کل یک گزاره راجع میشود ، گزاره هایی که مشتمل بر مفاهیم صوری هستند ، میتوانند معنادار باشند. گزاره ذیل را در نظر بگیرید « سه خودکار در جاقلمی قرار دارند » سه یک مفهوم صوری است و مدلولی در عالم خارج ندارد ؛ اما این مانع از این نمیشود که گزاره فوق معنادار باشد ، چرا که کل گزاره ناظر به وضعیت ممکنی در عالم خارج است و واجد تصویر ، فلذا معنادار است . در این تلقی ، صدق و کذب گزاره فرع بر معناست به نحویکه اگر امر واقع محققی یافت شود که متناظر با گزاره مورد نظر باشد ، گزاره صادق و در غیر اینصورت کاذب میشود . لذا اگر هم ریختی ( Isomorphism) میان این گزاره و امر واقعی که ناظر بدان در عالم خارج است وجود داشته باشد ، گزاره متصف به وصف صدق میشود ، در غیر اینصورت گزاره کاذب میشود . گزاره ذیل را در نظر بگیرید « پلنگهای وحشی پرواز میکنند» چون گزاره مذکور از نسبت میان پلنگ بودن و پرواز کردن خبر میدهد و میتوان از چنین رابطه ای سراغ گرفت ، این گزاره واجد تصویر است و معنادار ، هر چند گزاره کاذبی است چون امر واقعِ مطابق با آنرا نمیتوان در جهان خارج سراغ گرفت . بتعبیری ، میتوان این رابطه را در فضای منطقی مصور کرد و بصورت نمادین نشان داد ، اما از آنجایی که این تصویر ، مطابَق و مدلولی در عالم خارج ندارد ، گزاره کاذبی است. بنابر آنچه آمد ، در تراکتاتوس ، گزاره های معنادار منحصر در گزاره های علوم طبیعی است ، چرا که صرفاً این چینش از کلمات در قالب گزاره هاست که معطوف به جهیزیه عالم خارج و ربط و نسبت آنها با یکدیگر است. به تعبیری ، گزاره هایی که ناظر به امور واقع و محتوای عالم خارج صورت بندی نشده اند ، چون نمیتوان آنها را در فضای منطقی نشان داد ، فاقد تصویرند و بی معنا. در میان گزاره های فاقد تصویر میتوان به گزاره های منطقی ، ریاضیاتی ، اخلاقی و فلسفی اشاره کرد . ویتگنشتاین در حالیکه گزاره های منطقی –ریاضیاتی را بی معنا( non sense) میداند ، آنها را پوچ و مزخرف ( Gibberish) نمی انگارد . در فضای تراکتاتوس این گزاره ها واجد کارکرد هستند ، هرچند معنایی ندارند. گزاره های منطقی مشتمل بر همان گویی و تناقض می باشند که علی ای حال ضرورتاً یا صادقند یا کاذب. در عین حال باید بخاطر داشت که بکار بستن واژه های «صدق و کذب» در تراکتاتوس ، فرع بر معناست ، حال آنکه گزاره های منطقی چون تصویر ندارند ، معنادار نیستند . در واقع ، صدق و کذبی که در منطق از آن سخن به میان می آید ، صدق و کذبی است دلالت شناسانه و صرفاً بر نحوه کاربست علائم منطقی در ترکیبات منطقی مختلف مترتب میشود. 


✅سکوت مه آلود – سکوت تراکتاتوس بیش از هر چیز بر مرز میان امور گفتنی و ناگفتنی تاکید میکند . تنها معطوف به جهان پیرامون و انواع نسب میان موله های آن میتوان سخن معنادار گفت. از آنکه بگذریم ، قواعد بازی تغییر می یابد و زبان به تعطیلات میرود . در باب اموری نظیر دین ، فلسفه ، اخلاق و غیره نفیاً و اثباتاً نمیتوان سخن محصلی گفت. گویی وارد فضای مه آلودی میشویم . این نسخ از سکوت ، بیش از آنکه متکفل القاء گزاره هایی چند در مورد اموری نظیر عرفان ، فلسفه و غیره باشد ، حکم به تعلیق حکم میکند و بر تغییر بالمره قواعد سخن گفتن معنادار تاکید میکند.
سکوت سلبی – در این تلقی (وینی) سکوت تراکتاتوس قویاً جنبه سلبی دارد و از نبود چیزهایی خبر میدهد . این قرائت از سکوت تئوری تتصویر رساله را به نحوی قرائت میکند که مدلوللش نفی هر آن چیزی است که از جنس مابعدالطبیعه است . تنها درباره اموری میتوان سخن گفت محصل معنادرا گفت که معناداریشان در مقام عمل آزمون شود . بیرون از این حوزه ، هر آنچه در قالب واژگان و جملات بر زبان جاری میشود مهمل است و حظی از معنا و معرفت بخشی ندارد.

سکوت عرفانی – آنگونه که از نوشته های عرفا برمی آید ، میتوان میان دو نوع سکوت نزد ایشان تفکیک قائل شد . اول هنگامی است که شخص عارف در حال از سر گذراندن تجربه وجود است. در این حالت ، عارف از اعداد و اضداد و کثرت که از مقومات تجارب روزمره این جهانی است عبور کرده ، با بیکرانگی و بیصورتی مواجه میشود. در این حالت دیگر خودی در میان نیست و قوای ادراکی سالک ، مختل میشود. در وهله بهدی سالک از مقام مدهوشی به در می آید و هوشیار میشود . حال در مقام گزارشدهی و صورت بندی زبانی آن چیزی است که ترجمان احوال خوش عرفانی وی است . در اینجاست که سالک در می یابد که نمیتواند تمامی اذواق و مواجید خویش را کماهو حقه در قالب زبان بریزد. کمیت زبان در اینجا لنگ میشود چرا که تاب کشیدن این حقایق معنوی بلند را ندارد و در انتقال آنها کامیاب نیست .اگر مولوی میگفت « گر بریزی بحر را در کوزه ای ؛ چند گنجد قسمت یک روزه ای ؛ هرچه گویی ام دم هستی از آن ؛ پرده دیگر بر او بستی بدان ؛ آفت ادراک آن قالست و حال ؛ خون به خون شستن محال است و محال ؛ من ز شیرنی نشستم رو ترش ؛ من ز بسیاری گفتارم خمش » اشاره به همین مطلب داشت .

 دکتر سروش دباغ


مطالب مرتبط با این پست
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود